توبه وزیر

هفته پانزدهم

توبه وزیر

07:08

متن داستان

به نام خدا سلام به فاطیماکست خوش آمدید. ... امروز می خوام داستانی از علی بن یَقْطین را براتون تعریف کنم ولی بد نیست قبل از شروع داستان با این شخصیت بیشتر آشنا بشیم. علی بن یَقْطین محدّث، فقیه، متکلّم و از بزرگان شیعه در دوران امام صادق و امام کاظم علیهم السلام بوده است. نکته خیلی جالب و مهم در زندگی او اینه که پس از سقوط حکومت اموی و ظهور دولت عباسیان، می تونه کم کم به دستگاه خلافت عبّاسیان راه پیدا کنه. در دربار عباسیان، ابتدا به عنوان یکی از کارگزاران مهدی عباسی برگزیده شد. در زمان هادی عباسی جایگاه او در دستگاه خلافت عباسی مهم‌تر شد، تا آنجا که انگشتر و مُهر خلافت به دست علی بن یقطین سپرده شد و از وزرای هارون الرشید شد. در شیعه‌بودن او تردیدی نیست، اما مذهبش را از نظر عباسیان، پنهان کرده بود. او با امام موسی کاظم (علیه السلام) ارتباط نزدیک داشت و نزد آن امام از اعتبار بسیاری برخوردار بود. به نظر شیعیان و بنا بر شواهد تاریخی و روایی، ورود علی بن یقطین به دستگاه خلافت با اجازه و راهنمایی‌های امام کاظم (علیه السلام) بوده است تا با استفاده از موقعیتش از ستمدیدگان پشتیبانی کند و یاور شیعیان باشه. با این مقدمه نسبتا طولانی قصه این هفته را با هم گوش می کنیم. هرگز کسی را کوچک نشماریم روزی ابراهیم جمال که کارش شتر داری بود و از این راه امرار معاش می کرد، تصمیم می گیره برای عرض درخواستی خدمت وزیر مقتدر هارون الرشید، یعنی علی بن یقطین برسه. ولی علی بن یقطین به او اجازه ملاقات نمی دهد. او هم بدون این که بتونه کارش را مطرح کنه، ناچار به خانه بر می‌گردد. در همان سال علی بن یقطین برای انجام حج و زیارت خانه خدا به سوی مکه حرکت می کند و بعد به قصد زیارت امام کاظم راهی مدینه می شه. درب خانه امام می ره، در می زنه. غلام حضرت پشت در می یان. علی بن یقطین خودشون را معرفی می کنند، امام امام کاظم به او اجازه ملاقات نمی دهند. علی بن یقطین ناراحت از این که توفیق زیارت حضرت را پیدا نکرده، در مدینه می مومنه تا فردا حضرت را در راه ببینه. خیلی ناراحت و متعجب روز دوم محضر امام علیه السلام می رسه و می گه: یابن رسول الله! من چه گناهی کردم که دیروز به من اجازه ندادید خدمت شما برسم و شما را زیارت کنم؟ حضرت می فرمایند: - به تو اجازه ملاقات ندادم، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که تقاضای ملاقات با تو داشت را نپذیرفتی. چون تو وزیر هستی و او یک ساربان. خداوند حج تو را هم قبول نمی کند مگر اینکه ابراهیم را از خودت، راضی کنی. علی بن یقطین می گوید: - مولای من! ابراهیم را چگونه پیدا کنم؟ چه طور او را راضی کنم. من الان در مدینه ام و او در کوفه است. امام علیه السلام می فرمایند: هنگامی که شب شد، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسی از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا مرکبی زین کرده و آماده خواهی دید. سوار بر آن می‌شوی و تو را به کوفه می‌رساند. علی بن یقطین هم که تشنه توبه و آمرزش خطایی بود که در مورد ابراهیم انجام داده بود، طبق دستور امام، شب بدون همراهی به قبرستان بقیع رفت. سوار بر آن مرکب شد. طولی نکشید که مرکب، او را در کوفه مقابل در خانه ابراهیم، پیاده کرد. درب خانه را کوبیده و گفت: - من علی بن یقطین هستم. درب را باز کنید. ابراهیم متحیر در را باز کرد و گفت: علی بن یقطین، وزیر هارون، درب خانه من چه کار دارد؟ علی بن یقطین گفت: کار مهمی دارم. ابراهیم که متعجب شده بود و نمی تونست حرفش را باور کنه، اجازه ورود نمی‌داد. علی بن یقطین او را قسم داد تا اجازه دهد. تا اجازه داد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت: - ابراهیم! مولایم امام موسی بن جعفر مرا نمی پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذری و مرا ببخشی. ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد. وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت. ابراهیم را قسم داد تا قدم روی صورت او بگذارد؛ ولی ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وی قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت. در آن لحظه ای که ابراهیم پای خود را روی صورت علی بن یقطین گذاشته بود، علی بن یقطین می‌گفت: - خدایا! شاهد باش. سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر مرکب شد و در همان شب، به مدینه بازگشت و مرکب او را بر درب خانه امام در مدینه گذاشت. او هم اجازه خواست تا وارد شود. امام کاظم علیه السلام این دفعه به او اجازه داد و او را پذیرفتند. [۱] ---------- موزیک و بعد نتیجه داستان از رسول خدا روایت شده است: همانا خداوند خلقی را از روی رحمتش، برای رحمتش، همراه رحمتش، آفرید. و آن ها کسانی هستند که نیازهای مردم را برآورده می‌کنند. هر کسی از بین شما می‌تواند، از آن ها باشد. [14419] 3 مجموعة الشهيد: عن السيد تاج الدين بن معية، عن المعمر بن غوث السنبسي، عن أبي الحسن بن الراعي بن نوفل السلمي قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله، يقول: " ان الله خلق خلقا من رحمته لرحمته برحمته، وهم الذين يقضون الحوائج للناس، فمن استطاع منكم أن يكون منهم فليكن ". [۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۸۵. وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الصُّوفِیِّ قَالَ: اسْتَأْذَنَ إِبْرَاهِیمُ الْجَمَّالُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ الْوَزِیرِ فَحَجَبَهُ فَحَجَّ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ فِی تِلْکَ السَّنَّةِ فَاسْتَأْذَنَ بِالْمَدِینَةِ عَلَی مَوْلَانَا مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ فَحَجَبَهُ فَرَآهُ ثَانِیَ یَوْمِهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ یَا سَیِّدِی مَا ذَنْبِی فَقَالَ حَجَبْتُکَ لِأَنَّکَ حَجَبْتَ أَخَاکَ إِبْرَاهِیمَ الْجَمَّالَ وَ قَدْ أَبَی اللَّهُ أَنْ یَشْکُرَ سَعْیَکَ أَوْ یَغْفِرَ لَکَ إِبْرَاهِیمُ الْجَمَّالُ فَقُلْتُ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ مَنْ لِی بِإِبْرَاهِیمَ الْجَمَّالِ فِی هَذَا الْوَقْتِ وَ أَنَا بِالْمَدِینَةِ وَ هُوَ بِالْکُوفَةِ فَقَالَ إِذَا کَانَ اللَّیْلُ فَامْضِ إِلَی الْبَقِیعِ وَحْدَکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْلَمَ بِکَ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِکَ وَ غِلْمَانِکَ وَ ارْکَبْ نَجِیباً هُنَاکَ مُسْرَجاً قَالَ فَوَافَی الْبَقِیعَ وَ رَکِبَ النَّجِیبَ وَ لَمْ یَلْبَثْ أَنْ أَنَاخَهُ عَلَی بَابِ إِبْرَاهِیمَ الْجَمَّالِ بِالْکُوفَةِ فَقَرَعَ الْبَابَ وَ قَالَ أَنَا عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ الْجَمَّالُ مِنْ دَاخِلِ الدَّارِ وَ مَا یَعْمَلُ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ الْوَزِیرُ بِبَابِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ یَا هَذَا إِنَّ أَمْرِی عَظِیمٌ وَ آلَی عَلَیْهِ أَنْ یَأْذَنَ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّ الْمَوْلَی علیه السلام أَبَی أَنْ یَقْبَلَنِی أَوْ تَغْفِرَ لِی فَقَالَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ فَآلَی عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ عَلَی إِبْرَاهِیمَ الْجَمَّالِ أَنْ یَطَأَ خَدَّهُ فَامْتَنَعَ إِبْرَاهِیمُ مِنْ ذَلِکَ فَآلَی عَلَیْهِ ثَانِیاً فَفَعَلَ فَلَمْ یَزَلْ إِبْرَاهِیمُ یَطَأُ خَدَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ یَقُولُ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثُمَّ انْصَرَفَ وَ رَکِبَ النَّجِیبَ وَ أَنَاخَهُ مِنْ لَیْلَتِهِ بِبَابِ الْمَوْلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام بِالْمَدِینَةِ فَأَذِنَ لَهُ وَ دَخَلَ عَلَیْهِ فَقَبِلَهُ [۱] .

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.