سگ و غلام

هفته شانزدهم

سگ و غلام

07:13

متن داستان

به نام خدا و سلام امروز هم با یک داستان جدید، برگرفته از روایات نقل شده از ائمه اطهار علیهم السلام در خدمت شما هستیم. به فاطیماکست خوش اومدید. ... موزیک ... أَعُوذُ بِاللَّهِ من الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا به نام خداوند بخشنده مهربان آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هر موجودی، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است. ... براساس آیات قرآن و سخنان ائمه معصومین علیهم السلام، حیوانات هم دارای ادراک و شعور و احساسات و عواطف هستند، پس به همین جهت حرمت دارند و خداوند حقوقی را در مورد آن ها بر گردن ما گذاشته است. حتما شما این داستان از امام حسن مجتبی علیه السلام را شنیدید که شخصی ایشان را مشغول غذا خوردن دید در حالی که سگی به ایشان نزدیک شده بود. امام حسن یک لقمه به سگ می دادند و یک لقمه خودشان می خوردند. آن شخص به امام حسن عرض کرد: مولای من می خواهید سگ را از شما دور کنم. امام در جوابش فرمودند: رهایش کن، من از پرودگارم حیا می کنم موجودی که روح دارد، در حال غذا خوردن به چشمام نگاه کنه، و من از غذای خودم به او ندهم». امروز برای اینکه اهمیت و ارزش و ثواب رعایت حقوق حیوانات بیشتر برای شما مشخص بشه، داستان دیگه از کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام را برای شما تعریف می کنم. پس با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در این ماه عزیز، دعوت می کنم قصه این هفته را گوش کنید. ... موزیک ... تیتر ؟؟؟ نداره فعلا. لازم نیست ضبط کنی ... امام حسن علیه السلام داشتند از بعضی از باغ های مدینه می گذشتند که غلام سیاه پوستی رو دیدند که کنار یک باغ نشسته بود. غلام تکه نانی به دستش داشت. یک سگ سیاه هم کنارش بود که با هر تکه ای که خودش میخورد، یه تیکه هم به اون سگ میداد؛ تا اینکه نون تموم شد. امام حسن به سمت غلام رفتند و سلام کردن. غلام از دیدن حضرت خیلی خوشحال شد و دست حضرت رو بوسید. حضرت به غلام فرمودن: دیدم که نصف نانت رو بی کم و کاست به سگ دادی. چی باعث شد که سگ رو تو غذای خودت سهیم کنی و دقیقا به اندازه خودت بهش نون بدی؟! غلام گفت: از نگاه این سگ فهمیدم که رنج کشیده و گرسنه است. در طول غذا خوردن چشم در چشم من داشت و خجالت کشیدم که بهش کمتر از خودم غذا بدم. حضرت غلام رو تحسین کردن و پرسیدن: غلام چه کسی هستی؟ گفت: غلام ابان بن عثمان هستم مولای من. این باغ هم مال سرورم ابان هست. حضرت فرموند: قول میدی چند ساعت جایی نروی تا برگردم؟! غلام گفت: امر امر شماست مولای من... فقط نگرانم صاحبم منو توبیخ کنه که چرا دیر به خونه برگشتم. حضرت گفتند: اصلا نگران نباش. ساعتی بعد امام بازگشتند و بعد از سلام به غلام فرمودن: من تو رو از ابان بن عثمان خریدم! برق شادی در چشمان غلام درخشید. فورا گفت: اطاعت، از آنِ خدا و رسول خدا و شماست سرور من. چه سعادتی بالاتر از اینکه خدمتگزار شما باشم... حضرت لبخندی زدند و دست روی شانه غلام گذاشتند و فرمودند: تو از حالا برای خدا آزادی پسرم. این باغ را هم از ابان خریدم و حالا اون رو به تو هدیه میدم! غلام که از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید و گفت: حالا که اینطور مورد لطف شما قرار گرفتم، این باغ رو اهدا میکنم به همان که مرا برایش آزاد کردید. ... موزیک ... این مضمون از امام صادق علیه السلام روایت شده: از ابوذر که به رَبَذه تبعید شده بود، پرسیدند: ای ابوذر کسی را نداری که به الاغت آب بده که خودت این کار را می کنی؟ ابوذر در جواب گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمودند: حیوان هر صبح به خدا می گوید: پروردگارا! مالکی درستکار روزیم کن که سیر و سیرابم سازد و من را به کاری بیشتر از توانم وادار نکند. به همین دلیل خودم دوست دارم به او آب بدهم. ... همچنین از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: در سفر معراج چون به بهشت نگاه می کردم، زن زنا کاری را دیدم و از حالش پرسیدم. گفته شد: این زن از کنار سگی تشنه که کنار چاه آبی بود، گذشت. او (برای سیراب کردن آن حیوان) لباس خود را درون چاه انداخت و چون آب چاه به آن نفوذ کرد، با فشردن آن در دهان سگ آن را سیراب کرد و خدا هم او را با این عمل آمرزید. ... موزیک

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.