هفته نوزدهم
قاتل حقیقی
08:16
متن داستان
به نام خدا سلام
به فاطیماکست خوش اومدید
....
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو: ای بندگان (گنهکار) من که از حد گذرانده و بر خویشتن جنایت روا داشتهاید، از رحمت خدا نومید نشوید؛ زیرا خداوند همهی گناهان را (با توبه) میآمرزد؛ چه اینکه تنها او، بسیار آمرزنده و مهربان است.
یأس از رحمت خدا نتیجه یک باور نادرست و یک عقیده ناقص به خداوند متعاله.
چنین نقصی در ایمان به خدا، ممكنه انسان رو به كفر بكشونه
ناامیدی از رحمت خدا آثار خیلی بدی رو به دنبال داره، كسی كه از رستگاری ناامیده هیچ وقت به فكر جبران گذشته نمی افته چون جبران اونو غیر ممکن می دونه.
شخصی كه از رحمت خدا ناامید باشه و امید رستگاری نداشته باشه با خودش می گه من كه آخرت بدی دارم؛ پس لااقل نباید لذت های دنیا را از خودم دریغ كنم. با این اندیشه نادرست ارتكاب گناه برای او آسان می شه و در دریای عصیان غرق می شه و از هیچ گناهی ابا نداره. ولی چون اعتقاد به آخرت هم داره، لذات معاصی که انجام میده با یک غمی همراهه و در پایان هر لذتی، تلخی هم تجربه میکنه.
پس فرد نا امید از رحمت خدا، علاوه بر تباهی آخرت و زندگی ابدی خودش، از زندگی دنیایی و زودگذر خودش هم لذت واقعی رو نمی بره، شاید برای همینه که انسان مأیوس از رحمت خدا، افزون بر كیفری كه برای گناهانش می كشه، كیفری هم برای یأس خودش تحمل خواهد كرد؛ بله در دین اسلام و روایاتی که از معصومین به دست ما رسیده، تاکید شده که یأس و نا امیدی از رحمت خدا گناهی كبیره محسوب می شه.
با این مقدمه دعوت میکنم قصه این هفته رو با هم گوش گنیم
…
عصر، عصر خلافت امام علی علیهالسلام بود. قصابی رو که چاقوی خون آلود در دست داشت در خرابه ای دیدند، و در کنار اوهم جنازهی خون - آلود شخصی افتاده بود. قراین، نشان میداد که قاتل، همین قصاب است.
قصاب را دستگیر کرده و به حضور امام علی علیهالسلام آوردند.
امام علی علیهالسلام به قصاب فرمود: تو دربارهی کشته شدن آن مرد، چه نظری داری؟
قصاب گفت: من او را کشتهام.
امام علی علیهالسلام، بر اساس ظاهر جریان و اقرار قصاب، دستور دادند تا قصاب را ببرند و قصاص کنند.
در این حال که مأمورین، او را به قتلگاه میبردند، قاتل حقیقی، با شتاب به دنبال مأمورین دوید و به آنها گفت: عجله نکنید! و این قصاب را به حضور امام علی علیهالسلام بازگردانید!
قاتل حقیقی، به حضور امام علی علیهالسلام اومد و گفت: ای امیرمؤمنان! سوگند به خدا که قاتل آن شخص، این قصاب نیست، بلکه او را، من کشتهام!
امام علی علیهالسلام، به قصاب فرمود: چه چیزی موجب شد که تو اعتراف به قتل آن مرد نمودی، (و گفتی که: من، او را کشتهام)؟
قصاب گفت: من در یک بن بستی قرار گرفتم که غیر از این، چارهای نداشتم، زیرا افرادی مانند این مأموران، مرا کنار جنازهی به خون آغشته (آن مرد)، با چاقوی خون آلودی در دست، دیدند. همه چیز بیانگر آن بود که من او را کشتهام. ترسیدم که حرف من را نپذیرند، پس به گناهی که نکردم اقرار نمودم و خودم رو به خدا سپردم.
امام علی هم به قصاب فرمودند:
کار بسیار بدی انجام دادی.
ولی حقیقت این است که من گوسفندی را در نزدیکی آن خرابه کشتم، سپس برای قضای حاجت، در همان حال که چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه رفتم، جنازهی آغشته به خون آن مقتول را در آنجا دیدم، در حالی که وحشت زده شده بودم، برخاستم. در همین هنگام، این گروه سررسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر کردند.
بعد امام علی رو به قاتل کرد و فرمودند قصه تو چیه؟
قاتل گفت: شیطان منو فریب داد و در مال مقتول طمع کردم و او را کشتم. حس کردم گروهی دارند میان، برای همین از خرابه خارج شدم. آن ها هم اومدند و قصاب رو تو خرابه کنار جنازه پیدا کردند. وقتی شما بر اساس حرف قصاب حکم به قصاص دادید، دیدم خون یک نفر دیگه هم به خاطر من داره ریخته می شه پس تصمیم گرفتم اعتراف کنم تا قصاب نجات پیدا کنه.
امیرالمومنین بعد از شنیدن ماجرا، رو به فرزندشان امام حسن علیه السلام کردند و فرمودند:
حكم اينجا چيست؟
امام حسن علیه السلام فرمودند: یا امیرالمومنین اگرچه این مرد قاتل، آن شخص را کشته است، ولی در عوض، جان قصاب را حفظ نموده (و از مرگ نجات داده) است، و خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً
«و هر کس انسانی را (از مرگ نجات داده و) زندهاش کند، چنان است که گویی همهی مردم را زنده کرده است».
آن گاه امام علی علیهالسلام هم قاتل و قصاب را آزاد کردند و دیهی مقتول را از بیت المال به ورثهی او عطا فرمودند و به این ترتیب آن ها راضی شدند که از خون قاتل بگذرند.
به لطف خدا، قضاوت حکیمانه حضرت امام حسن علیهالسلام، شامل حال آن قاتلی شد که نگذاشت گناهی موجب گناه دیگه ای بشه و برای دور نماندن از رحمت خدا به سوی او بازگشت.
إنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ ۚ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا
مسلماً خداوند (گناه) شرک ورزیدن به (ساحت مقدس) خود را نمیآمرزد و (گناهان دیگر را) غیر از آن برای هر کس که بخواهد، میآمرزد. (آری،) هر کس به خدا شرک ورزد، بیشک با دروغی که بافته، مرتکب گناهی بزرگ شده است.
…
فاطیماکست.کام ...