مادر محمد و علی

هفته بیست وسوم

مادر محمد و علی

06:14

متن داستان

به نام خدا سلام به فاطیماکست خوش اومدید ... یکی از شخصیت های برجسته، مهم و تاثیرگذار تاریخ اسلام، بدون شک حضرت فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمومنین علیه اسلام است.ایشان بعد از حضرت خدیجه، دومین زنی هستند که با ایمان به پیامبر، مسلمان شدند. فاطمه بنت اسد، بعد از حضرت خدیجه اولین زنی است که در مکه با پیامبر بیعت نمود و همچنین اولین زنی بود که پیاده به سوی پیامبر از مکه به مدینه هجرت کرد. و در سال چهارم هجری وفات کرد. از آنجا که پیامبر اسلام در کودکی، پدر، مادر و جدش را از دست داد، از ۸ سالگی تحت سرپرستی عمویش ابوطالب درآمد. فاطمه بنت اسد به عنوان همسر ابوطالب در سرپرستی رسول خدا (ص) شریک بود. مهربانی فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر(ص) چنان بود که پس از درگذشت وی، پیامبر(ص) فرمود: «امروز مادرم وفات کرد.» و نیز نقل شده است که فرمود: «پس از ابوطالب، کسی چون فاطمه به من نیکی نکرد.» ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۹۱. با این مقدمه دعوت می کنم که داستان این هفته رو که برگرفته از روایتی از کتاب بحار الانوار هست رو با هم گوش کنیم. ... مادر محمد و علی ... هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، امیرالمومنین علیه السلام گریان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و رسول خدا به او فرمود: چرا گریانی؟ خدا چشمانت را گریان نکند. امام علی فرمود: مادرم از دنیا رفت. پیامبر فرمود: بلکه مادر من هم. ای علی، ایشان بچه های خود را گرسنه می گذاشت و مرا سیر می کرد. آنان را خاک آلود می گذاشت و مرا آراسته می نمود، و با روغن بدن من را مرطوب و خوش بو نگه می داشت. به خدا سوگند، در خانه ابوطالب نخلی بود، ایشان که خدا از او راضی باشد صبح گاهان، زودتر می رفت و از نخل خرما می چید و آن ها را جمع آوری می کرد، ، هنگامی که پسر عموهایم از خانه خارج می شدند، به من می داد. سپس رسول خدا (ص) برخاست و شروع به تجهیز او نمود و او را با پیراهن خود کفن کرد، و در تشییع جنازه او با پای برهنه، قدمی برداشته و قدم بعد را با تأنی برمی داشت. هنگامی که بر او نماز گزارد، هفتاد تکبیر گفت. سپس پیامبر در قبر دراز کشید و بعد ایشان را با دستان مبارکش به خاک سپرد ، و شهادتین را بر او تلقین نمود. درحالی که روی قبر او خاک ریخته شد، و مردم قصد بازگشت داشتند، رسول خدا فرمود: پسرت پسرت پسرت، نه جعفر و نه عقیل؛ پسرت، پسرت علی بن ابی طالب. از پیامبر سوال شد: یا رسول الله ، شما کاری را انجام دادید که پیش از این هرگز از شما ندیده بودیم: با پای برهنه او را تشییع نمودید، و هفتاد تکبیر گفتید، و در قبر خوابیدید، و با پیراهن خود او را کفن کردید و فرمودید: پسرت پسرت، نه جعفر و نه عقیل. حضرت محمد در جواب فرمودند: درنگ من در هنگام برداشتن و گذاشتن قدم هایم در حال تشییع جنازه به خاطر ازدحام فرشتگانی بود که برای تشییع آمده بودند و این که در نماز هفتاد تکبیر گفتم، برای این بود که هفتاد صف از فرشتگان بر او نماز می خواندند. و این که در قبرش خوابیدم، بدین جهت بود روزی درباه فشار قبر صحبت کردم. فاطمه بنت اسد ترسید و گفت: وای از ضعف و ناتوانی! من در قبرش خوابیدم تا فشار قبر از او برداشته شود. و اما این که او را با لباس خودم کفن کردم، به خاطر این بود که روزی برای ایشان از قیامت صحبت کردم و اینکه مردم در آن روز برهنه محشور می شوند. فاطمه بنت اسد گفت: وای از این برهنگی! من او را با لباس خودم کفن کردم تا اینکه روز قیامت پوشیده برخیزد. و این که گفتم: پسرت! پسرت! نه جعفر و نه عقیل، برای این بود که وقتی آن دو فرشته بر او در قبر وارد شدند، از فاطمه پرسیدند: پروردگارت کیست؟ گفت: پروردگارم الله است . پرسیدند: پیغمبرت کیست؟ پاسخ داد: محمد پیغمبر من است . پرسیدند: امامت کیست ؟ فاطمه حیا کرد از این که بگوید فرزندم . لذا من به او گفتم : بگو پسرت ! علی بن ابی طالب علیه السلام است و خداوند چشم او را به آن روشن کرد.

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.