ربا هرگز

هفته سی و یکم

ربا هرگز

10:07

متن داستان

به نام خدا سلام به فاطیما کست خوش آمدید. با توجه به این که در این هفته روز مباهله رو داشتیم، تصمیم گرفتیم قصه این هفته در مورد مباهله باشه البته نه اتفاقات روز مباهله که برای همه شما آشنا است، بلکه می خواهیم وقایع قبل و بعد از روز مباهله را برای شما تعریف کنیم. این اتفاقات و استراتژی و روش پیامبر برای هدایت و سعادت جوامع بشر و مردم نجران، درس بسیار بزرگ و با اهمیتی را به ما خواهد داد. با هم قصه این هفته رو گوش می کنیم ... ربا هرگز! ... بعد از هجرت پیامبر به مدینه که همزمان با اوج گرفتن قدرت اسلام بود،ماجرای مباهله،اتفاق افتاد. رسول‌ خدا قبل از روی دادن ماجرای مباهله، به تمام سرزمین‌ها دعوت‌نامه‌ ارسال کردند و آنها را به دین اسلام دعوت نمودند. یکی از این نامه‌ها به نجران فرستاده شد. نجران منطقه ای بسیار مهم وبزرگ از حیث جغرافیایی واستراتژیک بود. و مابین مکه ویمن قرار داشت و ازحیث وسعت شامل 73 روستا بود که طی کردن تمام آن با اسب تند رو یک روز به طول می انجامید. پیامبر در نامه‌ای که به اسقف نجران واهالی آن می‌فرستند خطاب به آنان می فرمایند: به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد، نبی خدا به اسقف نجران و اهالی نجران ،اما بعد، من شما را دعوت می کنم به عبادت خدا از عبادت بندگان و شما را دعوت می کنم تحت ولایت خدا قرار گیرید تا تحت ولایت بندگان، اگر اِبا کردید پس باید جزیه پرداخت کنید واگر از آن هم سرپیچی کنید پس اعلان جنگ می کنید. وقتی این نامه به دست اسقف و بزرگان نجران رسید، با هم مشورت کردند و بالاخره مشورت اهالی نجران به سفر بزرگان مسیحی به مدینه و دیدار با رسول الله منجر می‌شود. هیات ملاقات‌کننده ۶۰نفر بودند. طبق نقل تاریخی حدود 14نفر از آنان از اعیان قوم خود بودند. آنها با لباس فاخر و طلا درمسجد حاضر می‌شوند اما پیامبر آنان را نمی‌پذیرد تا این‌که نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف رفتند واز آنها علت ماجرا را پرسیدند و آن دو نفر هم نزد امام علی(ع) رفتند و حضرت به آنها می‌فرمایند که بروید و لباس‌هایتان را عوض کنید و لباس‌های ساده بپوشید تا پیامبر شما را بپذیرند. آنها این کار را می کنند و پیامبر(ص) را ملاقات می کنند و سوالات خود را می‌پرسند. پیامبر اکرم(ص) به آنان می‌فرماید که خدا یکی است و معبودی جز او نیست و سپس مسأله بشر بودن حضرت عیسی را مطرح می‌کنند. مسیحیان برای پیامبر استدلال می کنند که چون عیسی پدر ندارد پس بشر نیست و خدا است. خداوند هم در قرآن آیه را در جواب این استدلال نازل کرده است. إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست. چرا که حضرت آدم اولین بشر بود و بدون پدر و مادر آفریده شده است. پیامبر از کسانی از نجران آمده بودند می‌خواهد که خدا را اطاعت کنند. آنها می‌گویند سه روز به ما فرصت بدهید. در این سه روز آنها تمام ابعاد مسأله را بررسی کردند و پی بردند محمد مصطفی (ص) واقعا پیامبر است. این مسأله در صحبت‌هایی که بین آنان رد و بدل شد کاملا واضح بود. با این وجود پس از مهلت مقرر، آن ها گفتند ما اسلام را نمی‌پذیریم. در این صورت باید جزیه پرداخت می‌کردند. با این بیان به نوعی اعلام جنگ کردند. آنان یک لشکر ۱۰۰هزار نفری و قدرت و توانایی خوبی برای جنگ داشتند. خداوند به حضرت محمد(ص) فرمان داد با آنان مباهله کند . وقتی آنها دیدند پیامبر با اهل‌بیت خود وارد کارزار مباهله شد، متوجه شدند که شکست آن ها قطعی است و به عذاب الهی بسیار نزدیک هستند لذا پذیرفتند جزیه بدهند زیرا می‌دانستند اگر مباهله را قبول کنند ممکن است در همان جلسه نابود شوند. جزیه مالیات نیست بلکه چیزی مثل جریمه و فراتر از مالیات است. جزیه یک علاج روانی است که اینها بعد از این‌که با ادله قاطع رو به ‌رو شدند و از روی تکبر دعوت به حق را نپذیرفتند، به یک علاج روحی و روانی نیاز دارند. یعنی یک مشکل درونی دارند که باید معالجه شود. جزیه یکی از راه‌ حل‌ها و معالجه آنها در دراز مدت است. خیلی از آنها بعد از مدتی از پرداخت جزیه، مسلمان می‌شدند. چون پرداخت جریمه به خاطر خطایی است و انسان دنبال رفع آن خطا می گردد. پیامبر بعد از نپذیرفتن دعوت اسلام توسط مردم آن منطقه عهد نامه‌ای به دست خط امیرالمومنین علی (علیه السلام) برای آن 14 که از اعیان وبزرگان قوم نجران بودند می‌فرستد که در آن مبلغ جزیه را معلوم می‌کند. در این عهدنامه آمده ‌است که آن ها باید ۲۰۰۰ لباس بدهند؛ ۱۰۰۰ جامه در ماه رجب و ۱۰۰۰ جامه در ماه صفر و با هر جامه مقداری نقره همراه باشد. با این وجود آنها می‌توانند بر دین خود بمانند و مراسم و مناسک خود را اجرا کنند. پیامبر(ص) نیز به اسقف‌ها و راهب‌های آنان کاری نداشته باشد و تغییری در سیستم برنامه‌های مذهبی آنان صورت نگیرد. ولی نکته بسیار مهم و قابل تفکری در این عهدنامه وجود دارد که شاید علاجی برای هر جامعه ای است که دوست دارد در مسیر صحیح و عادلانه حرکت کند. همه این مواهب نبوی و آزادی هایی که مسیحیان در سایه امنیت اجتماعی که مسلمانان آن را تضمین کرده بودند، به دست آوردند، یک شرط اساسی داشت. آن ها می توانستند هر اعتقادی را در منطقه خودشان تبلیغ کنند. هر گونه مراسمی داشته باشند. خداوند را به هر صورتی که خودشان می خواهند بپرستند و احکام خود را اجرا کنند اما پیامبر شرط کرده بودند که ربا خواری را کنار بگذارند. در نجران هیچ کس حق نداشت ربا بگیرد و یا بدهد. پیامبر بنا به خواستهٔ مسیحیان نجران به آنها اجازه می‌دهد غیر خدا را عبادت کنند، اما در مقابل اجازه ربا خواری به آنان را نمی دهد. چرا که ربا تاثیر بسیار بدی نه تنها بر جامعه ی مسیحیان بلکه بر جامعه ی اسلامی نیز دارد. رباخواری بین مسیحیان و به خصوص یهودیان رواج داشت و به واسطه آن، محرومان و ضعیفان و همچنین ملت ‌های دیگر را تضعیف می‌کردند. این تاثیر سوء به خاطر اختلاط زندگی مسیحیان نجران با مسلمانانی بود که با آنها زندگی می کردندواثرات ربا در جامعه ی اسلامی هم به طور طبیعی وارد می شد وفقط منحصر به خود مسیحیان نبود. ربا باعث ازبین رفتن مجتمع انسانی و تاریک شدن قلوب انسان ها می شود وبه فرموده امام صادق ع باعث می شود مردم معاملات وتجارات سودمند به حال همه ی افراد رو ترک کنند . درواقع ربا ازتولید ثروت مطلوب برای جامعه اسلامی ورشد اقتصادی آن جلوگیری می کند. ونفس ربا صرفا تاثیرات بد فقط مالی ومعیشتی ندارد بلکه روح انسان ها رو به سمت ستمگری و ترک معروف سوق می دهد به طوری که کمک به فقرا وتهی دستان وانجام کارهای نیک به فراموشی سپرده خواهد شد. بله ،پیامبر به آن ها اجازه دادند در صورت پرداخت جزیه تحت امنیت جامعه اسلامی، خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند ولی هرگز قبول نکردند که ربا در جامعه آن ها مثل گذشته در جریان باشد.

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.