سقّای دشت کربلا

هفته سی و سوم

سقّای دشت کربلا

10:06

متن داستان

به نام خدا سلام عزاداری هاتون قبول باشه، به فاطیماکست خوش آمدید. ... با توجه به این که در ماه محرم هستیم، تصمیم گرفتیم که داستان هایی را برای شما آماده کنیم که هدف اون بیان حقایق موشکافانه و دقیق مظلومیت امام حسین علیه السلام ویاران با وفای ایشون هست. این قسمت رو هم اختصاص دادیم به حضرت قمر بنی هاشم، عباس بن علی علیه السلام. می خواهیم بدونیم که چرا حضرت را سَقّاء نامیدند؟ چرا اهل بیت امام حسین امید زیادی داشتند که حضرت اباالفضل علیه السلام در روز عاشورا و با اون محاصره سخت بتونه براشون آب بیاره. پس دعوت می کنم که قصه این هفته رو هم گوش کنید. ... سَقّای دشت کربلا ... لشگریان عبیدالله بن زیاد به دستور یزید بن معاویه با بيش از 30 هزار نفر براى نبرد و پيكار با امام حسين عليه السلام در كربلا گِرد هم آمده بودند. از روز هفتم محرم الحرام يعنى چند روز قبل از روز عاشورا آب را به کلی بر امام حسین علیه السلام وخانواده ايشان و نيز یارانش بستند و مانع رسيدن آب به آنها شدند. با توجه به تعداد همراهان حضرت و نياز آنها به آب در آن هواى گرم و طاقت فرساى صحراى كربلا، تمام ذخایر آب در روز هشتم محرم به پایان رسید و اين امر به گونه اى سخت بر آنها اثر گذاشته و شدت تشنگي برايشان بيشتر شده بود به گونه ای که برای تأمين آب مورد نياز مجبور شدند به دستور حضرت و در نقطه اى مشخص چاهي را حفر كنند تا آب به دست بياوردند ولی باز هم سپاه دشمن به فرماندهي عمر سعد مانع این کار شدند و آن چاه بسته شد. اینجا بود که حضرت عباس و برادرانش و یاران امام حسین مجبور شدند برای به دست آوردن آب پیوسته به دشمن هجوم برده و دژى كه در برابر آب از چهار هزار سرباز تشکیل شده بود را در هم بشكنند و خود را به شریعه برسانند. بله آن ها چندین بار در روزهای هشتم ونهم موفق به آوردن آب شدند و البته بارِ اين مسئولیت سنگین به دوش قمر بنی هاشم افتاده بود و بدین جهت او را "سقاء" نامیدند. روز عاشورا فرارسید و امام ویارانش جنگ سختی را متحمل شدند یاران ونزدیکان امام خالصانه و شجاعانه با تمام توان خود به جنگ ادامه دادند. برادران حضرت عباس یعنی عبدالله و جعفر و عثمان و یاران امام که در روزهای گذشته قریب به پنجاه نفر سواره نظام و پیاده که در کنار حضرت عباس کار آوردن آب را به عهده داشتند همگی شهید شدند و فقط خود امام حسین و علمدارش حضرت عباس باقی مانده بودند. البته که عباس بن علی به تنهایی یک لشگر بود. او مردی بلند قامت و رشید بود که با ۳۴ سال سن، بسیار قدرتمند و پرهیبت بود. این دو برادر که عطش لحظه به لحظه برآنها بیشتر و بیشتر می شد با دشمنان وارد جنگ تن به تن شدند. امام حسین سوار بر اسب به همراه برادرش حضرت عباس كه با از خود گذشتگي و ايثار مدافع و جلودار امامش بود یک به یک دشمن را از دم تیغ می گذراندند وبه پیش می رفتند. امام حسین و حضرت عباس، به قلب دشمن هجوم بردند بلکه راهی به فرات بیابند. ولی سواره نظام لشگر پسر سعد لعنة اللَّه علیه سر راه امام را گرفتند و مردى از بنى دارِم که در میان آن ها بود به لشگر گفت: واى بر شما! میان او و فرات حائل شوید و نگذارید به آب دسترسى پیدا کند. امام حسین علیه السّلام فرمود: بار خدایا این مرد را به تشنگى دچار کن! از سوی دیگر عباس که عطش امامش برایش سخت تر از عطش خود بود، خود را به آب رسانده ، ظرف کوچکی را آب کرد وبه امام رساند. دراین لحظه آن مرد دارِمى ناپاک که ازسخنان امام خشمگین شده بود تیری به سمت حضرت پرتاب کرد، آن تیر در زیر چانه وحلق آن حضرت فرو رفت، حسین علیه السّلام نتوانست آب بنوشد ،آن تیر را بیرون کشید و دست زیر چانه گرفت، پس دو دست مبارکش پر از خون شد، خونها را به هوا ریخت سپس فرمود: بار خدایا، من به تو شکایت می کنم از رفتار ی که با پسر دختر پیغمبرت می کنند، آنگاه بجاى خویش بازگشت و تشنگى برآن حضرت سخت تر و سخت تر شد. بعد از این اتفاق لشگر دشمن، دور عباس علیه السّلام را گرفته به او حمله ‏ور شدند و میان او و برادرش جدایی انداختند قمر بنی هاشم به تنهایی برای رسیدن دوباره به شریعه فرات به جنگ پرداخت. اما این بار برایش سخت تر بود چون دشمن بین او و برادرش فاصله انداخته بود. باید هر طور که می شد خود را به فرات می رساند. به قلب دشمن زد و تعداد زیادی از آنان را به هلاکت رساند و سرانجام به فرات رسید و مشک را پر از آب کرد. سپس به سوی خیمه ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیربارانش کردند؛ به گونه ای که تیرهای بسیاری بر بدنش اصابت کرد. با بدن پر از تیر به جنگ ادامه داد در این هنگام زید بن وَرقاء کمین کرده و دست راستش را قطع کرد حضرت عباس شمشیر را به دست چپش داد و فرمود : به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید من پیوسته از دین خود دفاع می کنم واز امامی که به حق و یقین، امام است وفرزند پیامبر طاهر و امین است دفاع خواهم کرد عباس بن علی به جنگ ادامه داد وَ ضعف و ناتوانی او را فرا گرفت. دراین هنگام حکیم بن طُفَیل که پشت نخلی پنهان شده بود، بیرون آمد و دست چپ حضرت را قطع کرد. حضرت عباس فرمود: ای نفْس ،از کافران هراسی نداشته باش. تو را به رحمت خداوند بشارت می دهم به همراه پیامبری که سید و برگزیده است. خداوندا آنها را به حرارت آتشِ دوزخ خود بیفکن. در این لحظه بود که عمود آهنین بر فرق مبارکش زدند واو را بر زمین انداختند امام حسین علیه السلام در رمق های آخر برادرش عباس ، خود را به او رساند و فرمود: اکنون کمرم شکست و راه چاره ام پایان یافت بله، دشمنان حتی به بدن پر از تیر وبی دست حضرت عباس رحم نکردند و پاهایش رانیز قطع نمودند. وسقای دشت کربلا را این گونه با لب تشنه به شهادت رساندند. ... امام صادق ع در حدیثی درباره ی قمر بنی هاشم ایشان را این گونه توصیف می کنند: همانا عموی مان عباس، فردی، دارای بصیرتي شكافنده و ایمانی قوی بود و همراه ابا عبداللَّه علیه السلام جهاد نمود و به شایستگي از عهده آزمون برآمد و سرانجام به شهادت رسید. همچنین امام سجاد علیه السلام درباره ی عموی بزرگوارش قمر بنی هاشم مى فرمايند : خدا وند عمویم عباس را رحمت كند، چرا كه ايشان از خود گذشتگى كرد، آزموده شد و خويشتن را فداي برادرش نمود تا آنجا كه هر دو دستش بريده شد وخداوند به جاى آن دو دست به او دو بال خواهد داد كه با آن‌ ها همراه فرشتگان در بهشت پرواز مى كند همان گونه كه به جعفر بن ابى طالب داد، و نزد خدا وند تبارك وتعالى براى عمویم عباس مقامي است كه در روز قيامت تمامي شهدا به آن مقام و جایگاه غبطه می خورند. ... فاطیماکست.کام از طریق این سایت، ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.