بریر

هفته سی وچهارم

بریر

13:02

متن داستان

به نام خدا سلام. به فاطیماکست خوش اومدید. این هفته می خواهیم در مورد یکی از اصحاب امام حسین صحبت کنیم که نقش تاثیر گذاری در کربلا داشتند و در راه امام حسین به مقام شهادت رسیدند. در کتب تاریخی و روایی اسم های مختلفی از ایشان ثبت شده است. بله امروز می خواهیم در مورد بریر صحبت کنیم که سيره‌ نويسان و مقتل نگاران از او با عنوان هاى برير بن خضير، برير بن حضير، بدير بن خضير، برير بن حصين، بدير بن حضير و دیگر نام ها ياد كرده اند. با این مقدمه دعوت می کنم که قصه این هفته رو گوش کنید … بُرَیر بن خُضَیر از ياران برجسته امام حسين عليه السلام و از رزم آوران كارآمد آن حضرت در جريان واقعه خونين كربلا محسوب می شود. او از خاندان بنى مِشْرَق از قبيله هَمْدان و ساكن كوفه بوده است. برير در روزگار امامت امام على عليه السلام از اصحاب آن حضرت به شمار مى رفت. بریر سرآمد قاريان روزگار خويش بود و در مسجد جامع كوفه به تدريس و تعليم قرآن اشتغال داشت. او مردى زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ و شمارى از رجال نويسان كتاب «القضايا والاحكام» را به وى نسبت داده اند. برير هَمْدانى از كوفه راهى مكه شد و در آن جا به كاروان سید الشهداء پيوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود تا حدودى جايگاه و موقعيت رزمى برير در لشكر امام عليه السلام روشن مى شود. او از پيش‌آهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ كه گاه به صورت پيك و گاه به نمايندگى از امام عليه السلام با فرمانده و سپاهيان دشمن به گفتگو مى پرداخت. در گزارشى آمده است: پس از آن كه حر و يارانش از حركت امام حسين عليه السلام به سوى كوفه جلوگيرى كردند، آن حضرت ياران خود را گردآورد و با آنان از تصميم نهايى خود سخن گفت؛ و آن ها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و كشته شدن، يا رفتن و رهايى از مرگ تصميم بگيرند. در آن گفتگو هر يك از ياران امام عليه السلام پاسخ هايى دادند و از آن جمله برير خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله، پروردگار به بركت وجود شما بر ما منت نهاد تا پیش دست شما بجنگیم و پيكر ما در راه شما قطعه قطعه گردد، تا در قيامت جد شما شفیع ما باشد. از آنجا كه برير براى كوفيان آشنا و شناخته شده بود و اميد مى رفت كه گفتگوى او با مردم كوفه موجب هدايت و بيدارى آنان شود، امام عليه السلام به او فرمود تا با سپاه ابن سعد سخن گويد. وى نيز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنين گفت: «اى مردم از خدا بترسيد، اكنون یادگار گران مایه محمد صلى الله عليه و آله در مقابل شما قرار دارد، می دانید این ها چه کسانی هستند؟ این ها ذریه و عترت و حرم رسول خدا هستند. بگوييد كه مى خواهيد با آنان چه كنيد؟». به دنبال آن شمارى از سربازان فرياد برآوردند: مى خواهيم آن‌ها را تسلیم امیر ابن زیاد کنیم تا درباره شان تصمیم بگیرد. برير گفت: «آيا قبول نمی کنید که به همان جایی که از آن آمدند باز گردند؟ وای بر شما ای اهل کوفه، آيا نامه ها و عهد و پيمان هاى خود را که خدا را بر آن گواه قرار دادید فراموش كرده ايد؟ واى بر شما، اهل بيت پيامبرتان را دعوت كرديد و ادعا کردید جانتان را برای آن ها فدا می كنيد، ولى اکنون كه نزد شما آمده اند، آن‌ها را به عبيدالله بن زياد تسليم مى كنيد و آب را بر آنان مى بنديد. درباره فرزندان پيامبرتان چه بد عمل كرديد، شما را چه شده؟ خداوند شما را در قيامت سيراب نكند، شما بدترین امت هستید. گروهی از سپاهیان دشمن در جواب بریر گفتند: ما نمی دانیم چه می گویی؟ بریر صحبت خودش را ادامه داد سپاس خداى را كه بصیرت من را در مورد شما زیاد کرده است. خداوندا من از كردار اين قوم بيزارم، خدايا آن‌ها را بین خودشان گرفتار ساز تا اینکه تو را ملاقات کنند در حالی که بر آنان خشمگین هستی. در اين هنگام كوفيان به سوى او تير افكندند و او به سپاه خود بازگشت. در روايتى ديگری از امام سجاد اینطور آمده است: وقتی عطش بر امام حسین سخت گشت مردی از شیعیانش که برير بود بر امام وارد شد و از امام تقاضا كرد تا با مردم كوفه سخن گويد. سپس آنان را مخاطب قرار داد و گفت: «اى مردم خداوند محمد را به حق فرستاد تا بشارت دهنده و بیم دهنده و به اذن او دعوت کننده به سوی خدا و چراغی تابناک باشد. شما بین این آب فرات كه خوک ها و سگ های بیابان در آن می افتند و بین فرزند پيامبر حائل گذاشتید. کوفیان در جواب گفتند: ای بریر خاموش باش، زیاد سخن نگو. به خدا قسم که حسین تشنه خواهد گشت همان گونه که قبل از او تشنه لب مردند. منظور سپاهیان عمر بن سعد، که تحت تبلیغات دروغ معاویه و یزید، بر علیه اهل بیت پیامبر به خصوص امام علی و فرزندانش قرار گرفته بودند، این بود که عثمان هم قبلا با لب تشنه کشته شده بود. که البته محاصره خانه عثمان به خاطر عملکرد بد خودش و توسط طلحه و زبیر و فرزندانشون انجام شده بود و امام علی علیه السلام اصلا در این محاصره شرکت نداشتند. بلکه بالعکس عثمان را نصیحت کردند که دست از توزیع نا عادلانه بیت المال و کار های خلاف شرع بر دارد و همچنین به دستور امام علی، حسنین علیهم السلام برای عثمان آب برده بودند و او را سیراب کردند. عثمان که به وعده های دروغ و کمک های معاویه دلخوش بود حاضر نشده بود که به حرف مخالفان خود گوش کند. معاویه هم که شرایط را مساعد نمی دید برای کمک نیامد، چون کشته شدن عثمان بیشتر می تونست در پیش بردن اهداف پلیدش به او کمک کند. حالا به داستان برگردیم. برير کمی بعد از امام عليه السلام درخواست كرد تا نزد عمر سعد، فرمانده لشكر دشمن برود و در مورد بستن آب با او صحبت کند بلکه از کرده خود پشیمان شود. امام عليه السلام به بریر فرمود: اگر می خواهی برو. برير خود را به خيمه ابن سعد رساند وارد خیمه شد ولی سلام نکرد. ابن سعد گفت: ای برادر همدانی ، آیا من مسلمان نیستم و خدا و رسول را نمى شناسم؟ چه چیزی تو را از سلام کردن بازداشت؟ برير گفت: «اگر مسلمان بودى آن گونه که می‌گویی بر علیه عترت پیامبر و جهت قتل آنها خروج نمی‌کردی. و بعد هم این آب فرات که سگ های ولگرد و خوک های وحشی از آن می نوشند (را بسته ای) و این حسین بن علی و برادران و زنان و اهل بیتش از تشنگی می میرند و تو بین آنها و آب فرات حائل شدی و ادعا می کنی که خدا و پیامبرش را می شناسی؟ عمر بن سعد سرش را پایین می انداز‌د و می گوید: به خدا ای برادر همدانی می دانم حرمت آزار آن ها را می دانم ولی عبیدالله مرا از میان قوم خودش فراخواند برای نقشه ای که برای انجامش الان اینجا هستم. پس به خدا من نمی دانم این جایگاهی که من در آن ایستاده ام برای من خطرناک است و ناخوشایند یا اینکه همه این حرف ها دروغه (یعنی بهشت و جهنمی وجود ندارد). ملک ری رو که خواسته من است رها کنم یا اینکه خون قتل حسین بر گردن من باشد. و در کشتن او آتشی است که چیزی مانع ان نیست و ملک ری نور چشم من است. ای برادر همدان نفسم به من اجازه نمی دهد که ملک ری را به دیگری واگذار کنم. بریر خدمت امام حسین رسید و گفت: عمر بن سعد به کشتن تو در برابر ملک ری راضی شده است. در آغاز جنگ، يزيد بن معقل از سربازان ابن سعد در برابر برير قرار گرفت و گفت: اى برير فكر مى كنى كه خدا با تو چگونه رفتار كرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نيك و سرنوشت تو را شر رقم زد. يزيد گفت: اى برير تو پيش از اين دروغگو نبودى، ولى اكنون دروغ گفتى. آيا به ياد مى آورى كه در محله بنى لوذان راه مى رفتيم و تو مى گفتى كه عثمان بر خود ستم مى كند، معاويه گمراه و گمراه كننده است و پيشواى راستين و هدايت گر حقيقى تنها على بن ابى طالب است. برير گفت: آرى، شهادت بده كه اين رأى و نظر من بود. يزيد گفت: گواهى مى دهم كه تو از گمراهانى. برير براى اثبات درستى اعتقاد خود به يزيد بن معقل پيشنهاد مباهله داد و گفت: بيا تا مباهله كنيم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند كردند و از خداوند خواستند كه دروغگو را لعنت كند و آن را كه راستگو و بر حق است بر باطل پيروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست يزيد بن معقل ضربتى بر برير زد كه كارگر نيفتاد، اين بار برير حمله كرد و ضربه اش سر پسر معقل را شكافت و او را بر زمين زد. به روايتى، برير پس از شهادت حر بن يزيد رياحى آهنگ ميدان كرد و در برابر دشمن چنين رجز مى خواند: انا برير و ابى خضير ليس يروع الاسد عند الزئر يعرف فينا الخير اهل خير اضربكم ولا ارى من ضر و ذاك فعل الخير من برير من برير، فرزند خضيرم، شير از غرش نمى ترسد. اهل خير از خيرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از اين كار زيان نمى بينم. اين كار آزادمردان است كه از برير سر مى زند. او همچنين فرياد برآورد كه اى قاتلان مؤمنان و فرزندان يادگاران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، پيش بياييد؛ و پس از آن كه سى يا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستيز پرداخت. پس از لختى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمين زد و بر سينه اش نشست. رضى فرياد برآورد و از ياران خود كمك خواست. در اين هنگام كعب بن جابر با نيزه به برير حمله كرد و آن را در کمرش فرو برد و سرانجام برير با ضربات پى در پى شمشير كعب به شهادت رسيد. البته ابن شهر آشوب قاتل بریر را بحیر بن اوس معرفی کرده است. عظمت بریر این قدر زیاد است که نام او در زیارت رجبیه امام حسین برده شده است. در قسمتی از این زیارت ارزشمند که توجه به شهدای کربلا داریم می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى بُرَيْرِ بْنِ خُضَيْر».

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.