در روایتهای گوناگون شیعی و سنی از امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام به قَسیمُ النّار، قَسیمُ الجَنَّةِ و النّار یا قَسیمُ النّارِ و الجَنَّةْ یاد شده است، اما این عناوین به چه معناست و دلیل آن چیست؟ این سؤالیه که مأمون 12 قرن پیش از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام پرسیده و جوابشو هم گرفته.
با این مقدمه، قصه این هفته رو با هم گوش میکنیم. به فاطیماکست خوش اومدید … تیتر: قَسیمُ النّار و الجَنَّة … «حدّثنا تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی قال: حدثنی أبی عن أحمد بن علی الأنصاری عن أبی الصلت الهروی قال: قال المأمون یوماً للرضا علیه السلام، یا أبا الحسن! أخبرنی عن جدک أمیر المؤمنین بأی وجه هو قسیم الجنة والنار وبأی معنی فقد کثر فکری فی ذلک؟ فقال له الرضا علیه السلام: یا أمیر المؤمنین ألم ترو عن أبیک عن آبائه عن عبد الله بن عباس أنه قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: حب علی إیمان وبغضه کفر؟ فقال: بلی، فقال الرضا علیه السلام: فقسمة الجنة والنار إذا کانت علی حبه وبغضه فهو قسیم الجنة والنار؛ اَباصَلْتِ هِرَوی نقل کرده است که روزی مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: یا اَبَالْحَسَن! ما را از پدرت امیرالمومنین آگاه ساز که به چه علت قَسیمُ الجَنَّةِ و النّار خوانده شده است و این به چه معناست که این مطلب فکر مرا بسیار مشغول ساخته است.
پس امام رضا علیه السلام به او فرمود: ای مأمون! آیا تو از پدرت و او از پدرانش از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل نکردید که گفت از رسول خدا شنیدم که میفرمایند: حُبِّ علی ایمان و دشمنی با علی کُفر است؟ مأمون پاسخ داد آری! سپس حضرت فرمودند: پس زمانی که ایمان و کفر بر اساس حبّ و بغض او باشد، بهشت و دوزخ را تقسیم میکند، بنابراین او قَسیمُ الجَنَّةِ و النّار است.» «قال أبو الصلت الهروی: فلما رجع الرضا إلی منزله أتیته فقلت: یا بن رسول الله ما أحسن ما أجبت به أمیرالمؤمنین، فقال: یا أبا الصلت، إنما کلمته من حیث هو، لقد سمعت أبی یحدث عن آبائه عن علی رضی الله عنه، قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم: یا علی، أنت قسیم الجنة والنار یوم القیامة، تقول للنار هذا لی وهذا لک؛ اباصلت هروی میگوید پس از بازگشت امام رضا از مجلس عرض کردم: ای پسر رسول خدا، چه جواب خوبی به مأمون دادید. امام رضا در جواب من فرمود: ای اَباصَلْت! این جوابی در حد او بود؛ چرا که پدرم از پدرانش از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود: رسول خدا به من فرمود: ای علی! تو قسمت کننده بهشت و دوزخ در روز قیامت هستی، به آتش میگویی این شخص برای توست و این شخص برای من.» این موضوع به طرق مختلف در کتاب های روایی اهل سنت نیز نقل شده است که از جمله آنها میتوان به اَلْفائِقْ فی غَریبِ الحَدیث زَمَخْشَری اَلْبِدایَهْ و النِّهایَهْ شرح نهج البلاغه اِبْنِ اَبی الحَدید اَلْمَناقِب خوارزمی و تاریخ مَدینة دمشق اشاره کرد.
بد نیست درباره این موضوع داستان دیگه ای از حارث همدانی رو هم برای شما تعریف کنم يا حارث إن الحق أحسن الحديث والصادع به مجاهد ، وبالحق اخبرك فارعني سمعك ، ثم خبر به من كانت له حصانة من أصحابك ، ألا إني عبدالله ، وأخو رسوله ، وصديقه الاول قد صدقته وآدم بين الروح والجسد ، ثم إني صديقة الاول في امتكم حقا فنحن الاولون ، ونحن الآخرون ، ونحن خاصته يا حارث وخالصته وأنا صفوه ووصيه ووليه ، وصاحب نجواه وسره ، اوتيت فهم الكتاب ، وفصل الخطاب وعلم القرون والاسباب ، واستودعت ألف مفتاح يفتح كل مفتاح ألف باب ، يفضي كل باب إلى ألف عهد ، وايدت واتخذت وامددت بليلة القدر نفلا ، وإن ذلك ليجري لي ولمن تحفظ من ذريتي ما جرى الليل والنهار حتى يرث الله الارض ومن عليها ، وابشرك ياحارث لتعرفني عند الممات ، وعند الصراط ، وعند الحوض ، وعند المقاسمة. قال الحارث ، وما المقاسمة؟ قال : مقاسمة النار اقاسمها قسمة صحيحة ، أقول : هذا وليي فاتركيه ، وهذا عدوي فخذيه.
ثم أخذ أمير المؤمنين بيد الحارث فقال : يا حارث أخذت بيدك كما أخذ رسول الله بيدي ، فقال لي ـ وقد شكوت إليه حسد قريش والمنافقين لي ـ : إنه إذا كان يوم القيامة أخذت بحبل الله وبحجزته ـ يعني عصمته ـ من ذي العرش تعالى ، وأخذت أنت يا علي بحجزتي ، وأخذ ذريتك بحجزتك وأخذ شيعتكم بحجزكم ، فماذا يصنع الله بنبيه؟ وما يصنع نبيه بوصيه؟ خذها إليك ياحارث قصيرة من طويلة ، أنت مع من أحببت ولك ما اكتسبت ـ يقولها ثلاثا ـ فقام الحارث يجر رداءه ويقول : ما ابالي بعدها متى لقيت الموت أو لقيني. حارِثِ هَمْدانی یکی از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت علی بود، و مقام ارجمندی در نزد امام داشت. حارث در حالی که بیمار بود با عده ای از اصحاب به دیدار امیرالمومنین رفته بود. حضرت علی احوال او را پرسیدند و پس از صحبت هایی که بین آن ها در مورد شیعیان و ویژگی هایشان رد و بدل شد، به حارث فرمودند: اي حارث! به تو بشارت می دهم که در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صـراط، و در کنار حوض کوثر، و موقع مُقاسَمَهْ مرا خواهی شناخت.
حارث عرض کرد: مُقاسَمَهْ چیست؟ حضرت فرمود: مقاسمه، با آتش است. روز قیامت من با آتش جهنم مردم را تقسیم می کنم، به آتش می گویم: اي آتش! این پیرو من است او را رهاکن! و این دشمن من است او را بگیر! آنگاه حضرت دست حارث راگرفت و فرمود: ای حارث! همین طور که دست تو را گرفته ام، پیامبر صـلی الله علیه و آله دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قریش و منافقین به آن حضرت شکایت نمودم، پیامبر به من فرمود: هنگامی که روز قیامت برپا می شود من ریسمان و گریبان الهی را از لبه عرش می گیرم، و تو اي علی! دور کمر مرا می گیری و ذریه تو دور کمر تو را میگیرند، و شـیعیان دور کمر شما را می گیرند… پس خدا با پیامبرش چه خواهد کرد؟ (یعنی آیا او را رها می کند؟ ) و پیامبر با وصی خود چه میکند؟ این را بدان قطعا تو با آن کسی خواهی بود که او را دوست داشتی و دستاوردت از آن توست حضرت سه بار این جمله را تکرار میکنند سپس حارث بلند شد و در حالی که عبایش را می کشید می گفت: بعـد از این، باکی ندارم که من به دیدار مرگ روم یا مرگ به دیدار من آید.