شاهچراغ

هفته چهل ویکم

شاهچراغ

07:46

متن داستان

به نام خدا
داستان این هفته برگرفته از روایتی از کتاب ارزشمند بحار الانوار مرحوم علامه مجلسی در مورد حضرت احمد بن موسی ع (معروف به شاهچراغ)است 
دعوت می کنم داستان این هفته رو باتفاق بشنویم:
پس از شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) وهنگامی که خبر شهادت ایشان در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه (ام احمد) همسر گرامی وبافضیلت حضرت امام موسی بن جعفرع جمع شدند. 
آن گاه همراه با فرزند بزرگ امام یعنی ،احمد بن موسی(علیه السلام) به سمت مسجد رفتند و به سبب شخصیت والا و با عظمت احمد بن موسی(علیه السلام) گمان می کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام بعدی است.
 به همین سبب، با او بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، سپس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود: 
(ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیه السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که به هرآنچه که دستور دهد از او اطاعت کنیم)
پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیه السلام) در مورد فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیه السلام) سخن بسیارگفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیه السلام)  بود. 
آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. 
سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیه السلام) درباره برادرش(احمد بن موسی) این گونه دعا فرمود: 
(هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد)
در آن زمان مامون خلیفه ی عباسی نیز، به منظور فرو نشاندن مبارزات  شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ،ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) تحمیل می کند و علیرغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مامون ایشان را درسال 197 هجری از مدینه به طوس انتقال می دهد .
حضور با برکت امام هشتم(علیه السلام) در خراسان باعث می شود که شیعیان و محبّان اهل بیت رسالت به اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بسوی ایران حرکت کنند.
حضرت احمد بن موسی(علیه السلام) نیزبه روایت مورخان در همین سال های حضور امام رضا ع در مرو وخراسان یعنی بین سالهای 198 تا 203 هجری به شوق دیدار امام وبرادر خویش همراه دو تن دیگراز برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره  عازم خراسان می شود و از هر شهر و دیاری که 
می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(علیه السلام) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده اند.
در همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگ های مامون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(علیه السلام)، برتری حجت خدا و پیروزی های ایشان ، کینه ی مامون عباسی را بیشترمی کند و سرانجام در سال 203 ه.ق امام رضا ع را مسموم و به شهادت می رساند.
مامون وقتی اطلاع پیدا می کند  که احمد بن موسی(علیه السلام) درحال عزیمت به خراسان است ،ازآنجا که ورود برادران امام را به مرکز حکومت خود، تهدیدی جدی برای موقعیت حساسش می بیند و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک است، ‌به همه حکمرانان خود، دستور می دهد که: در هر کجا کاروان بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را یا به مدینه بازگردانند ویا به قتل برسانند.
در شیراز نیز پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(علیه السلام)، حاکم فارس به نام (قُتْلُغ خان) که مردی بی رحم و خونریز بود،با لشکری انبوه از شهر خارج شد و أطراف شيراز در برابر کاروان احمد بن موسی(علیه السلام)  اردو زد.
احمد بن موسی(علیه السلام) در هشت فرسخی شیراز با قُتلُغ خان روبرو شد.وجنگ سختی میان دو گروه اتفاق افتاد، در آن جا یکی از سپاهیان دشمن خبر شهادت  علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) را انتشار داد، و به احمد بن موسی(علیه السلام) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسی الرضا(علیه السلام) را دارید، بدانید که وی فوت شده است.
در نتیجه اين خدعه و توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی از اطراف ايشان پراکنده شدند وگریختند وجز برخی از بستگان وبرادران کسی باقی نماندند. 
ودرنتیجه پس از نبردی سخت ،حضرت احمد بن موسی(علیه السلام) که یار ویاوری برایش باقی نمانده بود ، مورد تعقیب دشمن قرار گرفت ودر همان مزار شریف کنونی به شهادت رسید.
شیخ مفید نیزدرکتاب ارشاد خود از احمدبن موسی ع با بزرگی و عظمت یاد کرده، می‌گوید: احمد بن موسی(ع) فردی کریم النفس، جلیل القدر و پرهیزکار بود که پدرش او را دوست داشت و بر دیگر فرزندان مقدم می‌کرد. امام کاظم(ع) مزرعه خویش را که به «‌یسیره» معروف بود به او بخشید و احمد بن موسی بن جعفر(ع) به وسیله ی آن هزار بنده را آزاد کرد.
شیخ مفید همچنین روایتی از اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) نقل می‌کند که: در سفری بیست نفر از خادمان پدرم با احمد بودند و او را احترام می‌کردند. هرگاه احمد برمی خاست و می‌نشست آنان هم به احترامش بلند شده و می‌نشستند؛ پدرم همواره به احمد عنایت داشت و از وی غافل نمی‌گردید و چشم از او بر نمی‌داشت.
امروزه مزار مطهر این امامزاده ی جلیل القدر زیارتگاه عاشقان ودلدادگان اهل بیت عصمت وطهارت است .
 

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.