بعضی چیزها هست.. که در ظاهر شاید.. جوری به نظر برسند.. ولی.. نتیجه هایی درست به خلاف آن عائد فرد می شود..
مثلا ما.. ممکن است.. زکات یا صدقه ای پرداخت کنیم.. و ظاهر قضیه این است که دارد مبالغی از مال و دارایی ما صرف می شود.. اما.. خدای متعال فرموده که.. پرداخت زکات یا صدقه.. مال انسان را در همین دنیا زیاد خواهد کرد..
به فروشنده ها.. گفته شده که.. وقتی که چیزی را می فروشید.. سنگین تر بکشید.. چرا که این کار باعث برکت [و نمو و ترقی] مال می شود..
ذهن دنیایی ما.. و ذهن همه آدم هایی که.. با همین چرتکه های دنیایی.. به حساب و کتاب رفتارهای ما می نشینند.. نتیجه ای غیر از این نمی گیرند..
اما.. خدای متعال.. سرنوشت را.. جور دیگری رقم می زند..
با هم.. به حکایتی گوش می کنیم.. که به برخی از این رفتارها اشاره کرده.. که ظاهرش چه بسا خلاف نتیجه دلخواه ماست.. اما درست.. همان نتیجه ای را عائد ما خواهد کرد که دوستش داریم..
شیخ کلینی در کتاب بسیار معتبر الکافی از حضرت إمام صادق علیه السلام حکایتی را روایت کرده که با هم.. به زوایای حکیمانه آن گوش می کنیم و حکایت این بود:
[شاید اغلب ما.. در تاریخ خوانده ایم که برخی از مسلمانان.. برای خلاصی از اذیت و آزار مشرکان.. به همراه جناب جعفر پسر ابو طالب _که برادر حضرت علی علیه السلام بود_ به حبشه مهاجرت کردند.. حبشه در واقع نام قدیمی سرزمینی است در شرق قاره آفریقا که امروزه شامل کشورهای اتیوپی، و مقداری از اریتره، جیبوتی و سومالی است؛ در ایامی که جناب جعفر بن ابی طالب در حبشه حضور داشت] نجاشی [پیکی و نامهای] را به سوی ایشان و یاران ایشان فرستاد.
پس آنها [نیز] به نزد نجاشی وارد شدند در حالی که وی در یک از اتاقهایش [یا یکی از خانههایش] روی خاک نشسته بود، و لباس های کهنهای به تن داشت.
[بالاخره شاهان و امپراطوران آن زمان.. لباس پوشیدن متفاوتی داشتند.. و فاخرترین پوشش ها را به تن می کردند و روی تخت سلطنتی مجلل می نشستند و در بهترین غرفه های کاخ خویش ساکن می شده اند؛ أما با کمال تعجب.. این بار.. گویا قضیه فرق می کرد و نجاشی.. پادشاه حبشه.. با لباس هایی کهنه و روی خاک.. صحنه غریبی بود..]
[حضرت امام صادق] فرمودند:
[جناب] جعفر گفت که: وقتی او را در آن حال دیدیم از او بیمناک شدیم [و با خود گفتیم چه اتفاقی افتاده که او در این شکل و هیئت در آمده و با این لباس ها به روی خاک و روی زمین خالی نشسته است].
و او نیز وقتی که حالت ما و دگرگونی چهره هایمان را دید گفت: حمد خدایی را که محمد را یاری فرمود و چشمانش را روشن ساخت. آیا بشارتی به شما ندهم؟
پس [جناب جعفر گوید که: به وی] گفتم: بلی ای جناب پادشاه! [بشارتمان ده].
پس [نجاشی] گفت:
در همین ساعت از سوی سرزمین شما جاسوسی از جاسوسان من که در آنجا [و در سرزمین حجاز] هستند، بر من وارد شد و مرا خبر داد که خدای عزوجل پیامبرش را یاری فرموده و دشمنش را به هلاکت رسانده و فلان و فلان و فلان نیز أسیر شدهاند؛ در درهای که به آن بدر گفته میشود و [دره ای است که] درختچه های أراک فراوانی دارد؛ [این منطقه برایم به قدری آشناست که] گویی [همین الآن] دارم بدانجا می نگرم؛ چرا که آنجا [همانجایی است که سابقاً] برای مالکم [و آقایم] _که مردی از بنی ضَمْرَة بود_ چوپانی می کردم.
[واقعاً کارهای خدا هم عجیب است.. یک چوپان را.. چطور به پادشاهی کشوری پهناور رسانیده است.. و البته.. هر روز.. و حتی در روزگار ما نیز.. بارها.. امثال چنین رخدادهایی را.. می توان شاهد بود..]
[خلاصه که جنابِ] جعفر به او گفت:
ای پادشاه! چه شده که می بینم روی خاک نشسته اید و این لباس کهنه را به تن دارید؟
پس [نجاشی] به جناب جعفر گفت:
همانا در آن چیزهایی که خداوند بر عیسی فرستاده چنین یافتهایم [و خواندهایم] که:
از جمله حقوق خدای متعال بر بندگانش این است که هنگامی که نعمتی را برایشان ایجاد می کند آنها نیز از برای او تواضعی کنند؛ پس وقتی که خدای عزوجل نعمتی را به وسیله محمد [صلی الله علیه وآله] به من عنایت فرمود [و ارزانی داشت] من نیز برای خداوند این تواضع را انجام دادم [و با لباس های مندرس روی خاک نشستم تا برای خدا تواضع نمایم].
[خلاصه که گذشت و گذشت]
وقتی که [خبرِ این قضیه] به پیامبر [صلی الله علیه وآله] رسید. ایشان به أصحابشان فرمودند:
همانا صدقه بر فراوانیِ [أموال و نعمت های شخصِ صدقه دهنده] می افزاید، پس صدقه دهید تا خداوند هم بر شما رحم نماید [و رحمتش را بر شما ارزانی فرماید و شما را بیامرزد]؛ و همانا تواضع بر بلندمرتبگی کسی که تواضع می کند] می افزاید، پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلندمرتبه گرداند؛ و همانا عفو کردن بر عزت صاحب این صفت می افزاید، پس عفو نمایید تا خداوند شما را عزیز [و عزتمند و قوی] گرداند.
بلی... صدقه تضییع مال نیست.. و اتفاقا آن کسی که طالب مال بیشتری است باید صدقه بیشتری بدهد..
و تواضع.. خواری نیست.. و اتفاقا آن کسی که طالب سربلندی است باید تواضع نماید..
راه را اشتباهی نرویم..