ضیافت برای جذامی ها

هفته هفتادم

ضیافت برای جذامی ها

05:35

متن داستان

شاید با بیماری جذام آشنا بوده باشید؛ در این بیماری نواحی درگیر بیماری از جمله صورت یا دست، حالت بسیار بدی به خود می گیرند به طوری که معمولا انسانها حتی از دیدن آن اجتناب می‌کنند و حالت مشمئز کننده‌ای به آنها دست می دهد؛ و از آنجا که از قدیم بحث سرایت مطرح بوده  حتی با نوعی ترس با این افراد برخورد می شده و برای همین خیلی زود به طرد شدگان یک جامعه تبدیل می شدند و معمولا تا آخر عمر تنها و دلشکسته در گوشه ای زندگی خود را سپری می‌کرده‌اند.
حالا  فرض کنید که شما از کنار عده‌ای از مبتلایان به جذام عبور می کنید؛ و آنان در کنار خرابه‌ای یا زیر درختی، نشسته اند و با همان دست ها و صورت هایی آسیب دیده و زخمی از جذام مشغول خوردن غذا هستند؛ و نا امیدانه شمایی را که از کنارشان می گذری را به هم سفره شدن با خودشان دعوت می کنند؛ 
واکنش ما چه خواهد بود؟ حالت اشمئزاز توأم با ترس؟ 

داستان امروز ما پیرامون رفتار یکی از امامان معصوم ما در قبال چنین افرادی است؛ 
با هم عمق تواضع و فروتنی یک امام حقیقی را به تماشا بنشینیم و همزمان به تکبر و نخوت امامان دروغین فکر کنیم. به فاطیماکست خوش آمدید.


[روزی از روزها] حضرت امام سجاد علیه السلام از کنار عده ای از جذامی ها می گذشت؛ 
[شاید از روی تواضع و فروتنی و شبیه شدن به بقیه انسان های معمولی روزگار خودشان] سوار یک خری بودند [و داشتند آرام آرام از آنجا عبور می کردند] و آن جذامیان هم مشغول خوردن غذایی بودند؛ در همان حال آن جذامیان ایشان را به خوردن غذا دعوت کردند.
اما ایشان به آنها فرمود که: 
راستش اگر روزه نبودم حتما دعوت شما را قبول می کردم [و همین حالا با شما می نشستم و هم سفره می شدم] 
[در روایت به این قسمتش اشاره نشده؛ أما آدم حس می کند که احتمالا آن جذامی ها تصور کرده باشند که شاید این بهانه ای برای رد کردن دعوت آنها بوده باشد؛ آخر معمولا جز یکی مثل خودشان کسی با آنها همسفره نمی‌شده و شاید در مورد حضرت هم همین فکر را کرده باشند؛ به هر حال حضرت این مطلب را به آنان فرمود و بعد از کنار آنان دور شد]
وقتی که به خانه خودشان رسید، امر فرمود که غذایی درست کنند و غذاهای فاخر و خوشمزه‌ای هم باشد! 
[گویی مهمانان ویژه ای قرار بود به منزل ایشان شرفیاب شوند]
[بله؛] بعد همه آن جذامی ها را دعوت کرد و به خانه خودشان آورد و در کنار حضرت غذای [مفصل و خوشمزه و فاخری که آماده شده بود را میل کردند] و آن حضرت هم در کنار همین جذامی و به همراه آنان مشغول تناول طعام شدند.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَرَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ عَلَى اَلْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ فَدَعَوْهُ إِلَى اَلْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّي لَوْ لاَ أَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْ .

الکافي  ,  الجزء۲  ,  الصفحة۱۲۳  

بله؛ او شریف ترین انسان روی زمین بود؛ جد او حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله آخرین و بزرگترین پیامبر خدا بود؛ و مادربزرگ او حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها دختر پیامبر و سیدة نساء العالمین؛ و پدربزرگ او امیرالمومنین، نفس الرسول علیه السلام که وصی و خلیفه آن پیامبر بود. پدر ایشان سیدالشهداء امام حسین علیه السلام که شاید مشهورترین نامی است که حتی امروزه در همه جهان به گوش اغلب جهانیان رسیده است؛ و مادر ایشان جناب شهربانو هم دختر یزدگرد، آخرین پادشاه سلسله ساسانیان ایران بود.
حضرت امام سجاد علیه السلام با اینکه در عظیم ترین و شریف ترین و مشهورترین خانواده جهان متولد شده بودند با این حال مثل یک دوست شفیق، با بی نوایان نشست و برخاست می فرمود و بیماران و مطرودان جامعه را زیر پر و بال پر از محبتشان می گرفت و همانطور که شأن هر امام بر حقی است پدری مهربان برای همه خلایق بود؛ مهربان تر از پدر و مادر خود ما.
اینجا حتی دیگر نیاز به معجزه نیست، تأملی در اخلاق و منش این خانواده که اهل بیت پیامبر بودند، برای فهم حق و حقیقت کافی است. 

هیچ چیزی مثل قصه، در عمق وجود آدم اثر نمی‌کنه، فاطیماکست هر هفته در کنار ماهنامه ها و احادیث، یک قصه جدید برای شما منتشر می‌کنه. اگر می خواید، پادکست ها هرهفته به دستتون برسه، عضو یکی از شبکه های اجتماعی ما بشید.